جدول جو
جدول جو

معنی حداد اسکندرانی - جستجوی لغت در جدول جو

حداد اسکندرانی(حَدْ دا)
اسکندرانی. ظافربن القاسم بن منصور بن عبدالله بن خلف الجذامی الاسکندرانی معروف به حداد شاعر ادیب. حافظ سلفی و گروهی از اعیان از وی روایت کنند. وفات او بمصر در محرم سال (529هجری قمری) بود، و از اوست:
حکم العیون علی القلوب یجوز
و دواؤها من دائهن عزیز
کم نظره نالت بطرف ذابل
ما لاینال الذابل المهزوز
فحذار من تلک اللواحظ غیره
فالسحر بین جفونها مکنوز.
و آنگاه که از مصر بمهدیه توجه کرد، اظهار شوق را به ابی الصلت امیه بن عبدالعزیز اندلسی نوشت:
ألا هل لدائی من فراقک افراق
هو السم لکن لی لقاؤک دریاق .
(معجم الادباء ج 4صص 278-280).
احوال او در وفیات الاعیان ابن خلکان یاد شده و وی در مصر وفات یافته است. دیوان شعراو در دست است. (الاعلام زرکلی ج 2 ص 454) (الذریعه ج 9 ص 233) (هدیه العارفین ج 1 ص 434)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابن یونس بن سعید بن سلامه، مکنی به ابوسلامه الاسکندرانی، او یکی از حضارمۀ مصر بود، بر نافع قرائت کرده و از ابوالغصن ثابت و مالک و لیث روایت دارد و از او یونس بن عبدالاعلی و محمد بن داود بن ابی ناهیه روایت کند و ثقه است، وفات او بسال 211 هجری قمری بود، (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا